دل ساده

دل ساده وبلاگی برای دلهای ساده ای که صادقانه عشق می ورزند

دل ساده

دل ساده وبلاگی برای دلهای ساده ای که صادقانه عشق می ورزند

تنهایی

میشه تنهایی بازی کرد

میشه تنهایی خندید

میشه تنهایی سفر کرد

ولی خیلی سخته تنهایی، تنهایی رو تحمل کرد

یاد گرفتم

یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش ٢ یا ٣ ماه زنده است یاد گرفتم که عشق یعنى فاصله و فاصله یعنى دو خط موازى که به هم نمى رسند یاد گرفتم که در عشق هیچکس به اندازه خودت وفادار نیست و یاد گرفتم که هر چه عاشقترى، تنهاترى

مرهم دلتنگى هاى مرد

مرهم درد مرد گریه کردن نیست، در آغوش گرفتن نیست، در آغوش رفتن نیست مرد که درد دارد پاهایش به کار مى افتد، قدم مى زند بر همه چیز آرى، مرهم دلتنگى هاى مرد، سیگار است، زیر دوش حرف زدن است مرد که غمگین است با خودش زمزمه مى کند ناگفته هاى انباشته شده در ذهن و دلش را ...

از من مگیر

من اسیر چشمان توام از من رو مگیر

من غلام در بند توام این بند را از من مگیر


من غریبی دل سوخته ام در شهر عشق

دورم اما یاد رخسارت را از من مگیر

آهای کافه چی

آهای کافه چی ...


میزهایت را تک نفره کن !


 نمی بینی ؟


همه تنهاییم ...!

اشتیاقی که به دیدار

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من. دل من داند و من دانمو دل داند و من. خاک من گل شود و گل شکفت از دل من تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

خواستم بگم

خواستم از عشق بگم، گفتم میدونی خواستم از غم برات بگم، گفتم میدونی حالا از ته دل می خوام بهت بگم دوستت دارم … چون میدونم .... نمیدونی

ما رو باش

ما رو باش رو چه درختی اسممونو جا میذاریم ما رو باش

قسمی جز اون دو چشم نامسلمون که نداریم ما رو باش

به هواداری تو شیشه میخونه رو با سنگ شکستیم نارفیق

سنگ و شیشه اگه دشمن منو تو که موندگاریم ما رو باش

غزل کوچه ما قلندای پیر و عاشق که اینه

فکــــــــر تازه عاشــــــــــق پیـــــــاده بــــاش    

ما که سواریم

ما رو باش اینا رو باش