سلام به همه.
یه مدتی (تقریبا 10 ماه) نبودم. راستش رو بخواید اصلا حال و حوصله اش نبود که بیام نت. تو این چند ماه خیلی کارا کردم، خیلی جاها رفتم و خیلی چیزا یاد گرفتم اما مهمترینشون این بود که به معنی واقعی کلمه عوض شدم و تونستم خیلی چیزها رو فراموش کنم و حالا دوباره توی زندگیم یه هدف دارم، یه هدف خیلی بزرگ که برای رسیدن بهش باید چند سال تلاش کنم. سعی میکنم زود به زود بیام و به همتون سر بزنم.
راستی تا یادم نرفته من میخوام یه سایت شخصی راه اندازی کنم که توی اون سایت علاوه بر اینکه در مورد خودم و تجربیاتم و مطالب متفرقه صحبت میکنم میخوام در مورد کامپیوتر و برنامه نویسی و طراحی سایت هم صحبت کنم. تمام کارها از قبیل برنامه نویسی سایت و طراحی قالبش رو هم میخوام خودم انجام بدم. فقط تنها چیزی که کم دارم یه اسم مناسب برای سایت هست. همینجا از شما دوستان عزیز میخوام که یه لطفی در حق من کنید و یه اسم مناسب بهم معرفی کنید تا روی سایتم بذارم. و اینکه به نظرتون تمرکزم رو بیشتر روی کدوم یکی از موضوعات کامپیوتر (مطالب عمومی در مورد کامپیوتر مثل ترفندها و ...)، برنامه نویسی ، و طراحی سایت بذارم؟
با تشکر از همه.
به نام خداوند عشق
خداوند زمین تا بهشت
خداوندی که دستم رو گرفت
تو روزای بد سرنوشت
خداوندا دلم خون شده
از این زندگی تلخ و سیاه
یه کاری کن فراموش کنم
این زندگی سرشار از گناه
گناه عشق
که من رو به تباهی کشوند
از آسمون
من رو به زمینم کشوند
گناهی که دلم باعث شده
گناهی که چه راحت قلبم رو شکوند
تیکه هاش افتاده دست این و اون
شده اسباب بازی هر نامهربون
بازی میکنه باهاش هر طور میخواد
گاهی هم میندازتش برای اون
اونی که باعث این حال منه
حالی که بدتر از شکنجه و قتل منه
اونی که زیر پا لهش میکنه
شاید نمیدونه که عشق منه
اما نه اون خوب میدونه
ولی ندونستن براش آسونتره
اینکه فکر کنه منم مثل بقیم
امروز میام فردا میرم براش آسونتره
آسونه ترکم کنه تو ایستگاه شهر سراب
بدرقه ام کنه به مقصدی که ناکجاست
شهری که امروز و فرداش فرقی نداره
چونکه اونجا شهر خاطره هاست
خاطره های خوبی که عذابم میدن
با آتیش زدن جوابم میدن
جواب سادگی و عشقمو
تو این دنیای بی رنگ میدن
خدایا پشیمونم از این سادگی
از این تنهایی از این دل مردگی
پشیمونم از این زندگی
من رو ببر به روزای خوش بچگی
*** شاهد ***
ای بینوا ، که فقر تو ، تنها گناه توست !
در گوشه ای بمیر! که این راه ، راه توست
این گونه گداخته ، جز داغ ننگ نیست
وین رخت پاره ، دشمن حال تباه توست
در کوچه های یخ زده ، بیمار و دربدر
جان می دهی و مرگ تو تنها پناه توست
باور مکن که در دل شان می کند اثر
این قصه های تلخ که در اشک و آه توست
اینجا لباس فاخر و پول کلان بیار
تا بنگری که چشم همه عذرخواه توست
در حیرتم که از چه نگیرد درین بنا
این شعله های خشم که در هر نگاه توست !
*** فریدون مشیری ****
ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺗﻮﺍﻡ ﻭﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﻢ ﮔﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺁﻩ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﺷﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻢ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﻣﺜﻞ ﻋﮑﺲ ﺭﺥ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺁﺏ
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﻭﺑﯿﻦ ﻣﻦ ﻭﺗﻮ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻗﻔﺲ ﺗﻨﮓ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﻔﺲ ﭘﺮ ﺯﺩﻥ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺑﯽ تو ﻫﺮ ﻟﺤظﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﻢ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﻣﺜﻞ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﮔﺴﻞ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻤﺖ ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﻭﻋﺸﻖ
ﻭﺳﮑﻮﺕ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ
(فاضل نظری)
امروز توی گوشیم اسم ترانه ها رو یکی یکی رد میکردم که یکیشون نظرم رو جلب کرد. یه موسیقی سنتی بود یکم که جلوتر رفت دیدم که چه شعر خوبی رو داشت میخوند با خودم گفتم متنش رو اینجا بذارم. این شعر معنی خیلی زیادی داره... حداقل برای من ...
شعر از فاضل نظری
اجرا از گروه همای مستان
***********************
از باغ می برند چراغاتی ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی نشانه ایست که قربانی ات کنند
این روزا گوزن رو سر نمی برن
میشکنن شاخشو میفرستن تو باغ
این روزا طاقو نمیریزن سرش
سر گله شونو میکوبن به طاق
این روزا آخر نمایشا بده
همه نقش همو بازی می کنن
اونایی که چشمشون به قدرته
هم پیاله هاشو راضی می کنن
نمیدونم اگه برگردیم عقب
دل طوقی واسه کی پر میزنه
اگه فرمونو یه شب دوره کنن
چند تا چاقو پشت قیصر میزنه
نمیدونم اگه برگردیم عقب
داش آکل به عشق کی سر میکنه
اگه رستمو ببینه روی خاک
پشتشو بازم به خنجر میکنه
پای روضه خودت گریه نکن
وقتی گریه ننگ مردونگیه
دوره ای که عاقلاش زنجیرین
سوته دل شدن یه دیوونگیه
این روزا دوره غیرت کشیه
کی میدونه قیصر این روزا کجاست
بکشی و نکشی می کشنت
اینجا بازارچه آق منگلیاست
مادرم ای بهتر از فصل بهار
مادرم روشن تر از هر چشمه سار
مادرم ای عطر ناب زندگی
مادرم ای شعله ی بخشندگی
مادرم ای حوری هفت آسمان
مادرم ای نام خوب و جاودان
مادرم ای حس خوب عاشقی
مادرم خوشتر ز عطر رازقی
مادرم ای مایه ی آرامشم
مادرم ای واژه ی آسایشم
مادرم ای جاودان در قلب من
مادرم ای صاحب این جسم و تن
مادرم می خواهمت تا فصل دور
مادرم پاینده باشی پر غرور
مادرم روزت مبارک ناز من
مادرم تنها تویی آواز من