امروز بازم اون روزا اومد توى یادم
همون روزا که مال تو بودم
اما چه زود تموم شد اون زمونه
منو نذاشت حتى واسه بهونه
حالا که یاد تو میفتم
گونه هام شده جاى شبنم
میخوام زار بزنم تا دنیا بدونه
شدم یه جسد که بى زبونه
حتى اونم منو تنها گذاشت
همونى که بى من شب نداشت
منى که همه هستیش بودم
رفیق روزاى تلخش بودم
نمیدونم چرا منو تنها گذاشت
میون این همه غمها گذاشت
من که در حقش بدى نکردم
من که دوستش داشتم بیشتر از خودم
آخه چرا درد تقدیر منه
چرا غم شریک زندگى منه
میخوام از این درد من رها شم
میخوام دورت کنم از خیالم
هر چند که این کار ناممکنه
اما میتونم چون این نفرینه منه