میشه تنهایی بازی کرد
میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفر کرد
ولی خیلی سخته تنهایی، تنهایی رو تحمل کرد
من اسیر چشمان توام از من رو مگیر
من غلام در بند توام این بند را از من مگیر
من غریبی دل سوخته ام در شهر عشق
دورم اما یاد رخسارت را از من مگیر
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من. دل من داند و من دانمو دل داند و من. خاک من گل شود و گل شکفت از دل من تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
ما رو باش رو چه درختی اسممونو جا میذاریم ما رو باش
قسمی جز اون دو چشم نامسلمون که نداریم ما رو باش
به هواداری تو شیشه میخونه رو با سنگ شکستیم نارفیق
سنگ و شیشه اگه دشمن منو تو که موندگاریم ما رو باش
غزل کوچه ما قلندای پیر و عاشق که اینه
فکــــــــر تازه عاشــــــــــق پیـــــــاده بــــاش
ما که سواریم
ما رو باش اینا رو باش