امروز بازم اون روزا اومد توى یادم
همون روزا که مال تو بودم
اما چه زود تموم شد اون زمونه
منو نذاشت حتى واسه بهونه
حالا که یاد تو میفتم
گونه هام شده جاى شبنم
میخوام زار بزنم تا دنیا بدونه
شدم یه جسد که بى زبونه
حتى اونم منو تنها گذاشت
همونى که بى من شب نداشت
منى که همه هستیش بودم
رفیق روزاى تلخش بودم
نمیدونم چرا منو تنها گذاشت
میون این همه غمها گذاشت
من که در حقش بدى نکردم
من که دوستش داشتم بیشتر از خودم
آخه چرا درد تقدیر منه
چرا غم شریک زندگى منه
میخوام از این درد من رها شم
میخوام دورت کنم از خیالم
هر چند که این کار ناممکنه
اما میتونم چون این نفرینه منه
یک نظر ابر کردم ابر باریدن گرفت
یک نظر بر یار کردم یار نالیدن گرفت
تکیه بر دیوار کردم خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند آنکه یار از من گرفت
عاشق شدم عاشق.عاشق کوه عاشق دریا
عاشق دلهای بی سودا
عاشق دشت عاشق رویا
عاشق فردای بی غمها
عاشق اونکه مثل من تنهاست
عاشق اونکه امید فرداهاست
عاشق اونکه دلش پاکه مثل شیشه
عاشق اونکه دنیا بی اون روز نمیشه
عاشق کسی که مثل من یه شاعره
عاشق کسی که همه دنیاش یه قلم و یه کاغذه
عاشق اونکه برای من محترمه
میشکنم دستی رو که بخواد اونو از من بگیره
من پیش توام و تو مرا نمی بینی
من در انتظار یک نگاه اما تو رو گردانی
من عاشقم و تو سرگردانی
من دیوانه ام و تو حیرانی
مرا ببین گرچه بی لیاقتم
مرا ببین گرچه بی کفایتم
مرا ببین در عمق عاشقی
مرا ببین در حال سر سپردگی
بیا و دمی با ما گذران
بیا و دمی بد گذران
بیا و مرا نظاره کن
بیا و به من اشاره کن
من در این قفس زندانم
بیا و چاره ای کن تا از این زندان به در آیم
مردان هم قلب دارند ..... فقط صدایش ..... یواش تر از صدای قلب یک زن است .....
مردها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند ..... شاید ندیده باشی ..... اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند .....
من دوستت دارم پیشم بمون
نرو از پیش من یارم بمون
من دلم پیش توئه عشق من
همیشه به فکر توام جان من
بیا که من صبرندارم
میخوام ببینمت بی قرارم
منو دوستم داشته باش محبوب من
منو در بیار از این حسرت دل من
دستت رو بذار تو دست من
دنیا مال ماست همه هستی من
چی میشه به هم برسیم
چی میشه از هم جدا نشیم
چرا تقدیر نمیذاره پیش تو باشم
چرا دنیا شده دشمنم
نمیدونم چیکار کنم تا به تو نزدیک بشم
مشکلات جلوم صف کشیدن اما من ایستادم
دنیا هرچقدر میتونی تلاش کن
من بهش میرسم حتی اگه نذارن
من اونو میخوام با تمام وجودم
بازم میگم اونه محبوبم
من از این فاصله می نالم و تو شادابی
من از کنگره می خوانم و تو از سردابی
من از این عشق جگر سوزم و تو
همه جا بانگ بر آری که تو چون مجنونی
بزن این ساز را که ساز عشق است
بزن این تیغ را که مرحم درد است
بزن این سیلی را تا بیدارم کنی
بزن به حرمت آن آشنایی و این تنهایی